یک روز که ادم به تاریکی میخوره و ناامیدی همه وجودش رو میگیره اون ناامیدی حسابی به همه وجودش چمبره میزنه و عین خوره سلول به سلولش رو شروع میکنه به جویدن. تو هم هیچکاری ازت برنمیاد. اما میدونی چیه؟ اما وای به حالی زمانی که بتونی اون ثانیه های کل شب رو بتونی سپری کنی و زنده بمونی و روشنایی امید رو توی زندگیت ببینی. اونجاست که دیگه هیچی تورو نمیکشه . همیشه گفتن بالاتر از سیاهی رنگی نیست وای به حال زمانی که بزنی به دل سیاهی و به سیاهی غلبه کنی. اون موقع هست که تازه میفهمی زندگی هنوز ادامه داره و میتونی براش بجنگی.
ارنست همینگوی نویسنده معروف امریکایی جایی گفته: زندگی زیباست و ارزش جنگیدن داره . ولی میدونی چیه من هم باهاش موافقم چون زیبایی رو باید پیداش کنیم در عین اینکه پر از نازیباییه
اولین نفر کامنت بزار
توی رمان کیمیاگر از اصطلاح افسانه شخصی گفته میش...
تنوع رنگ
تنوع زیبایی
تنوع سلیقه های...
زیبایی همیشه هست شاید به ظاهر گاهی کدر بشه اما ...
آخرین نامه
شازده کوچولوی جذابم عین رمان ش...
شب 17
امروز رفته بودم ختم پدر محمد ارایشگ...
شب 14
دو هفته شد که ازت بیخبرم ولی میتونم...
شب 12
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت...
شب نهم
امشب داشتم به این فکر میکردم من و ...
شب هفتم
تاحالا همچین نوع انتظاری رو تجربه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است